- نشریه خانه دوست / بهار 96
- ثبت نام طرح نشاط و تعالی
- اجرای برنامه درسهایی از قرآن در مسجد
- برگزاری کرسی تلاوت قرآن با حضور استاد رمضانیفرد
- برگزاری فوتبال سالنی برای نوجوانان پایگاه
- نشریه خانه دوست/ ویژه نامه هفته دفاع مقدس
- گزارش تصویری/ حال و هوای محرم
- گزارش تصویری/ ویژه برنامه هفته دفاع مقدس
- گزارش تصویری/ دیدار با خانواده شهیدان رجبعلی زاده
- گزارش تصویری/ برگزاری مراسم دعای عرفه
یکی از مشکلاتی که پیش روی بعضی دختران بی حجاب است، این مسأله است:
چطوری میتونم با حجاب بشم در حالیکه خیلی وقته بی حجابم؟ کار خیلی سختیه. چطوری می شه این سختی را تحمل کرد؟
جواب این سوال در این داستان بخوانید:
یه بار یه دختر کوچولو و پدرش از رو پلی میگذشتن.
پدر یه جورایی میترسید، واسه همین به دخترش گفت: عزیزم، لطفا دست منو بگیر تا نیوفتی تو رودخونه.
دختر کوچیک گفت: نه بابا، تو دستِ منو بگیر.
پدر که گیج شده بود با تعجب پرسید: چه فرقی میکنه؟
دخترک جواب داد: اگه من دستت را بگیرم و اتفاقی برام بیوفته، امکانش هست که من دستت را ول کنم. اما اگه تو دست منو بگیری، من، با اطمینان میدونم هر اتفاقی هم که بیفته، هیچ وقت دستم رو ول نمی کنی.
حالا شما هم به آن خدایی که به خاطر او رعایت حجاب می کنی، بگو:
ای خدا من این چادر را برا تو می پوشم. خودت کمکم کن. از زیر چادر دست منو بگیر تا بتونم زیر این نگاههای سنگین دوام بیارم.
مطمئن باش دست خدا را حس می کنی و اون هم هیچ وقت دستت را رها نمی کند!